به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زخم پنهانم اگر بیرون دهد خونابها
رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آبها
عالمی را همچو خود سرگشته دارد آسمان
چون برآید مشت خاشاکی ازین گردابها؟
بی قراران محبت زیر گردون چون کنند؟
شیشه سربسته زندان است بر سیماب ها
زنگ غفلت لازم تن پروری افتاده است
سبز گردد از روانی چون بماند آبها
در وصال بحر، بی شوق رسا نتوان رسید
خرج راه از نرم رفتاری شود سیلابها
دولت بیدار اگر یک چند بی خوابی کشید
کرد در ایام بخت ما قضای خوابها
کعبه و بتخانه از دل زندگان خالی شده است
نیست جز قندیل، روشندل درین محرابها
از گل تن تا به آسانی تواند خاستن
کشتی دل را سبک کن صائب از اسبابها
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.