کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به مژگان خارخار از سینه می رویاند آتش را

    به یاقوت لب از رخ رنگ می گرداند آتش را

    کبابم می کند آن مست بی پروا، نمی داند

    که هر یک قطره اشک من به خون غلطاند آتش را

    سپند من ندارد تاب مهتاب و تو سنگین دل

    مزاج سرکشی داری که می سوزاند آتش را

    نیم پروانه تا بر گرد شمع دیگران گردم

    سپند شوخ من از سنگ می رویاند آتش را

    به چشم اشکبار من چه خواهد کرد، حیرانم

    بر رویی که در چشم آب می گرداند آتش را

    درین قحط هواداری، عجب دارم ز خاکستر

    که در هنگام مردن چشم می پوشاند آتش را

    سخن پرداز شد از عشق تا حسن جهانسوزش

    سپند ما بلند آوازه می گرداند آتش را

    به همواری ادب کن خصم سرکش را که خاکستر

    به نرمی زیر دست خویش می گرداند آتش را

    نمی باشد سپر انداختن در کیش ما صائب

    سپند ما به میدان جدل می خواند آتش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha