کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هزاران همچو بلبل هر بهاری می شود پیدا

    نواسنجی چو من در روزگاری می شود پیدا

    گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم

    که صد دریای آتش از شراری می شود پیدا

    تو از سوز جگر پیمانه ای چون لاله پیدا کن

    که از هر پاره سنگی چشمه ساری می شود پیدا

    ز فیض خاکساری دانه نخل پایداری شد

    تو گر از پا درآیی شهسواری می شود پیدا

    من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان را

    که می لرزم ز هر جانب غباری می شود پیدا

    اگر خود را نبیند در میان مستغرق دریا

    به هر موجی که آویزد، کناری می شود پیدا

    مجو حسن عمل از کاروان ما تهیدستان

    که پیش ما دل امیدواری می شود پیدا

    ز دست رشک هر داغی که پنهان در جگر دارم

    به صحرا گر بریزم لاله زاری می شود پیدا

    اگر چه شیرم اما بی تأمل می دهم میدان

    ز هر جانب که طفل نی سواری می شود پیدا

    وفا خار ره است، ارنه برای آشیان ما

    به هر گلشن که باشد، مشت خاری می شود پیدا

    ز جوش لاله خاک کوهکن کان بدخشان شد

    برای بیکسان شمع مزاری می شود پیدا

    سبکرو جای خود وا می کند در سنگ اگر باشد

    چو آب افتاد در ره، جویباری می شود پیدا

    اگر چه آتش نمرود دارد خشم در ساغر

    ولی از خوردنش در دل بهاری می شود پیدا

    اگر آلوده درمان نسازی درد را صائب

    ز بیماری همان بیمار داری می شود پیدا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha