کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز خط عنبرین زیبد نقاب آن روی دلکش را

    به از خاکستر خود نیست مرهم، داغ آتش را

    ز خط گفتم رخش پنهان شود از دیده ها، غافل

    که رسوا می کند در روز روشن دود، آتش را

    نبست از شوخ چشمی نقش در آیینه تمثالش

    سلیمان کرد چون تسخیر یارب آن پریوش را؟

    دو عالم خاک می شد در رهش از جلوه اول

    فتادی بر زمین گر سایه آن بالای سرکش را

    چو افتد دانه شوخ، از سنگ خارا سر برون آرد

    غبار خط کجا پنهان کند آن خال دلکش را؟

    چه سازد وحشت نخجیر با آن چشم خوش مژگان؟

    که خالی می کند در هر گشادی چار ترکش را

    نمی گردد غبار آلود، پرتو گر به خاک افتد

    نسازد صحبت تن بی صفا، جان های بی غش را

    پریشانی ز من چون سیل از سرچشمه می جوشد

    چسان صائب کنم پوشیده احوال مشوش را؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha