به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ازان چون شمع می کاهم درین محفل تن خود را
که از ظلمت برون آرم روان روشن خود را
نماند نامه ناشسته در دست سیه کاران
به صحرای قیامت گر فشارم دامن خود را
ز عمر برق جولان آن قدر فرصت طمع دارم
که پاک از سبزه بیگانه سازم گلشن خود را
من آزاده را در خون کشد چون پنجه شیران
ز نقش بوریا سازم اگر پیراهن خود را
همان با نفس نیکی می کنم، هر چند می دانم
کز احسان نیست ممکن دوست کردن دشمن خود را
به خرج برق و باد از جمع کردن رفت کشت من
مگر از باددستی جمع سازم خرمن خود را
ز چشم عاقبت بین، هر که امید ثمر دارد
در ایام بهاران درنبندد گلشن خود را
شبی کان ماه سیما شمع خلوتخانه ام گردد
کنم با آه اول چشم بندی روزن خود را
برد زنگ از دل آیینه تاریک، خاکستر
مبدل چون کنم صائب به گلشن گلخن خود را؟
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.