کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست از زخم زبان پروا دل بی تاب را

    مانع از گردش نگردد خار و خس گرداب را

    تیغ را نتوان برآوردن ز زخم ما به زور

    از زمین تشنه بیرون شد نباشد آب را

    جوهر ذاتی است مستغنی ز نور عاریت

    روغنی حاجت نباشد گوهر شب تاب را

    قامت خم زندگی را می کند پا در رکاب

    می گذارد پل در آتش نعل این سیلاب را

    می کند فکر متین کج بحث را کوته زبان

    از کجی زور نهنگ آرد برون قلاب را

    لب ز حرف شکوه بستن تلخ دارد کام من

    وقت زخمی خوش که بیرون می دهد خوناب را

    دل منه بر اختر دولت که در هر صبحدم

    مشرق دیگر بود خورشید عالمتاب را

    نقد خود را نسیه می سازد ز کوته دیدگی

    با چراغ آن کس که جوید گوهر شب تاب را

    سینه خود صائب از گرد کدورت پاک کن

    صاف اگر با خویش خواهی سینه احباب را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha