کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون کند آن غمزه خونریز عریان تیغ را

    بخیه جوهر شود زخم نمایان تیغ را

    ریخت خون عالم و مژگان او خونین نشد

    تیزی سرشار سازد پاکدامان تیغ را

    در دل فولاد چون سنگ آتشی پنهان نبود

    خون گرمم شد چراغ زیر دامان تیغ را

    دستگاه لاف می خواهند صاحب جوهران

    نعل در آتش بود از بهر میدان تیغ را

    کار چون گویاست، بیکارست اظهار کمال

    ترجمان باشد لب زخم نمایان تیغ را

    عاشق صادق نمی گرداند از بیداد روی

    صبح از خورشید می گیرد به دندان تیغ را

    از دل آزاری بود آهن دلان را زندگی

    خون گواراتر بود از آب حیوان تیغ را

    هر کجا آن تیغ ابرو از نیام آید برون

    می کند بی جوهری در قبضه پنهان تیغ را

    علم رسمی سینه صافان را نمی آید به کار

    جوهر اینجا می شود خواب پریشان تیغ را

    بر دل پیران مخور کز عجز سرپیش افکنان

    بیشتر زیر سپر دارند پنهان تیغ را

    هر که می داند بقای خویش صائب در فنا

    می شمارد مغتنم چون مد احسان تیغ را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha