کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در شکایت ریختی دندان نعمت خواره را

    کهنه کردی در ورق گردانی این سی پاره را

    جوهر دل شد عیان از گرم و سرد روزگار

    آب و آتش ذوالفقاری کرد این انگاره را

    اهل دل را گفتگوی عشق آب زندگی است

    نیست نقلی به ز اخگر مرغ آتشخواره را

    دل نهاد درد تا بودم، فراغت داشتم

    چاره جویی کرد سرگردان من بیچاره را

    من که در صحرای خودکامی سراسر می روم

    چون توانم جمع کردن این دل صد پاره را؟

    عشرت روی زمین بسته است در آرام دل

    خواب طفلان لنگر تمکین بود گهواره را

    گر دل خود زنده خواهی خاکساری پیشه کن

    به ز خاکستر لباسی نیست آتشپاره را

    گوشه چشمی اگر صائب به حال من کنند

    سرمه می سازم ز برق تیشه سنگ خاره را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha