کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر زند آتش به جان رویش چنین آیینه را

    زود خواهد کرد خاکسترنشین آیینه را

    عکس خط و خال عنبربار آن مشکین غزال

    می کند پرنافه چون صحرای چین آیینه را

    تا چه خواهد کرد یارب با دل مومین من

    ساخت مجمر آن عذار آتشین آیینه را

    بر سر زانو به چندین عزتش جا می دهند

    تازه رخساران ز چشم پاک بین آیینه را

    جبهه او را گشایش هاست از چین غضب

    موج صیقل می کند روشن جبین آیینه را

    تا شد از خاکستر خط صیقلی رخسار او

    روی می مالد خجالت بر زمین آیینه را

    دیدن روی عرقناک تو در بزم شراب

    چون صدف سازد پر از در ثمین آیینه را

    تا برآمد خط سبز از لعل شکربار او

    عکس طوطی زهر شد زیر نگین آیینه را

    از قبول نقش، دل را پاک سازد تیرگی

    به بود زنگ از حصار آهنین آیینه را

    در نظرها می کند شیرین تر از تنگ شکر

    کلک صائب از حدیث شکرین آیینه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha