صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۲۴۰: گر زند آتش به جان رویش چنین آیینه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر زند آتش به جان رویش چنین آیینه را زود خواهد کرد خاکسترنشین آیینه را عکس خط و خال عنبربار آن مشکین غزال می کند پرنافه چون صحرای چین آیینه را تا چه خواهد کرد یارب با دل مومین من ساخت مجمر آن عذار آتشین آیینه را بر سر زانو به چندین عزتش جا می دهند تازه رخساران ز چشم پاک بین آیینه را جبهه او را گشایش هاست از چین غضب موج صیقل می کند روشن جبین آیینه را تا شد از خاکستر خط صیقلی رخسار او روی می مالد خجالت بر زمین آیینه را دیدن روی عرقناک تو در بزم شراب چون صدف سازد پر از در ثمین آیینه را تا برآمد خط سبز از لعل شکربار او عکس طوطی زهر شد زیر نگین آیینه را از قبول نقش، دل را پاک سازد تیرگی به بود زنگ از حصار آهنین آیینه را در نظرها می کند شیرین تر از تنگ شکر کلک صائب از حدیث شکرین آیینه را صائب تبریزی