کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیدن لعل لبش خاموش می سازد مرا

    تنگ ظرفم، رنگ می مدهوش می سازد مرا

    مهره گهواره ام اشک است چون طفل یتیم

    می خورد خون دایه تا خاموش می سازد مرا

    شعله های شخ از صرصر شود بی باک تر

    سیلی استاد، بازیگوش می سازد مرا

    پرده شرم و حجاب من ز گل نازکترست

    گرمی نظاره شبنم پوش می سازد مرا

    می کنم در جرعه اول سبکبارش ز غم

    چون سبو هر کس که بار دوش می سازد مرا

    حسن مهتابی مرا می ریزد از هم چون کتان

    از بهار افزون خزان مدهوش می سازد مرا

    گر چنین خواهد ز روی درد بلبل ناله کرد

    همچو شاخ گل سراپا گوش می سازد مرا

    همچنان بر سرو سیمین تو می لرزد دلم

    گر نسیم از برگ گل آغوش می سازد مرا

    گر چه می داند نماند برق پنهان در سحاب

    آسمان ساده دل خس پوش می سازد مرا

    صائب از گفت و شنود خلق مغزم پوچ شد

    گوش سنگین و لب خاموش می سازد مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha