به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چشم او چندان که مست خواب می سازد مرا
تاب آن موی میان بی تاب می سازد مرا
تا شدم محو جمال او، اثر از من نماند
چون کتان آمیزش مهتاب می سازد مرا
تا نگشتم دور ازو، کامل نگشتم، همچو ماه
دوری خورشید عالمتاب می سازد مرا
خوشدلم با آه سرد و گریه های آتشین
بی تکلف این هوا و آب می سازد مرا
سرنمی پیچم چو طفل از گوشمال روزگار
جوهر تیغم که پیچ و تاب می سازد مرا
در گداز گوهر من آتشی در کار نیست
دیدن گل همچو شبنم آب می سازد مرا
گر چه امروز از رعونت سر فرو نارد به من
خاک چون گرد، فلک محراب می سازد مرا
این سبکروحی که من از کنج عزلت دیده ام
دلگران از صحبت احباب می سازد مرا
خاکساران صیقل آیینه یکدیگرند
درد می بیش از شراب ناب می سازد مرا
می گذارم سر به پای خاک، صائب سایه وار
چرخ اگر خورشید عالمتاب می سازد مرا
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.