صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۲۶: چشم او چندان که مست خواب می سازد مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم او چندان که مست خواب می سازد مرا تاب آن موی میان بی تاب می سازد مرا تا شدم محو جمال او، اثر از من نماند چون کتان آمیزش مهتاب می سازد مرا تا نگشتم دور ازو، کامل نگشتم، همچو ماه دوری خورشید عالمتاب می سازد مرا خوشدلم با آه سرد و گریه های آتشین بی تکلف این هوا و آب می سازد مرا سرنمی پیچم چو طفل از گوشمال روزگار جوهر تیغم که پیچ و تاب می سازد مرا در گداز گوهر من آتشی در کار نیست دیدن گل همچو شبنم آب می سازد مرا گر چه امروز از رعونت سر فرو نارد به من خاک چون گرد، فلک محراب می سازد مرا این سبکروحی که من از کنج عزلت دیده ام دلگران از صحبت احباب می سازد مرا خاکساران صیقل آیینه یکدیگرند درد می بیش از شراب ناب می سازد مرا می گذارم سر به پای خاک، صائب سایه وار چرخ اگر خورشید عالمتاب می سازد مرا صائب تبریزی