کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صرف بیکاری مگردان روزگار خویش را

    پرده روی توکل ساز، کار خویش را

    زاد همراهان درین وادی نمی آید به کار

    پر کن از لخت جگر جیب و کنار خویش را

    شعله نیلوفری در محفل قدس است باب

    دور کن اینجا ز خود دود و شرار خویش را

    پرده دام است خاک این جهان پرفریب

    بند عزلت بر مدار از پا شکار خویش را

    یک سیه خانه است گردون از بیابان عدم

    گردباد آن بیابان کن غبار خویش را

    گرد راه از چهره سیلاب می شوید محیط

    متصل گردان به دریا جویبار خویش را

    بر زر کامل عیار آتش گلستان می شود

    فرصتی تا هست کامل کن عیار خویش را

    گوشه گیری کشتی نوح است در بحر وجود

    از کشاکش وارهان جسم نزار خویش را

    تا در ایام خزان از زردرویی وارهی

    در بهار از خود بیفشان برگ و بار خویش را

    ای که در چشم خود از یوسف فزونی در جمال

    از دو چشم خصم کن آیینه دار خویش را

    یا خم می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن

    بیش ازین در پا میفکن خاکسار خویش را

    نیست صائب قول را بی فعل در دل ها اثر

    بر نصیحت چند بگذاری مدار خویش را؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha