صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۲: صرف بیکاری مگردان روزگار خویش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صرف بیکاری مگردان روزگار خویش را پرده روی توکل ساز، کار خویش را زاد همراهان درین وادی نمی آید به کار پر کن از لخت جگر جیب و کنار خویش را شعله نیلوفری در محفل قدس است باب دور کن اینجا ز خود دود و شرار خویش را پرده دام است خاک این جهان پرفریب بند عزلت بر مدار از پا شکار خویش را یک سیه خانه است گردون از بیابان عدم گردباد آن بیابان کن غبار خویش را گرد راه از چهره سیلاب می شوید محیط متصل گردان به دریا جویبار خویش را بر زر کامل عیار آتش گلستان می شود فرصتی تا هست کامل کن عیار خویش را گوشه گیری کشتی نوح است در بحر وجود از کشاکش وارهان جسم نزار خویش را تا در ایام خزان از زردرویی وارهی در بهار از خود بیفشان برگ و بار خویش را ای که در چشم خود از یوسف فزونی در جمال از دو چشم خصم کن آیینه دار خویش را یا خم می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن بیش ازین در پا میفکن خاکسار خویش را نیست صائب قول را بی فعل در دل ها اثر بر نصیحت چند بگذاری مدار خویش را؟ صائب تبریزی