کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به کام دل بدیدم خویشتن را

    گرفتم در بر آن سیمین بدن را

    به دستم داد زلفی کز نسیمش

    جگر خون گردد آهوی ختن را

    ببوسیدم بنا گوشی که عکسش

    طراوت داد برگ نسترن را

    صنوبر قامتی کز رشک ساقش

    به گِل درماند پا سرو چمن را

    نه در پهلو که در چشمش نشاند

    اگر چون گل دهد خاری سمن را

    جهانی در شکر گیرد هرآن گه

    که همچون پسته بگشاید دهن را

    چو بنماید سر دندان به خنده

    بریزد آبرو درِّ عدن را

    ز بویش زنده وا باشد نزاری

    به خاکش گر فرستد پیرهن را

    اگر بر تربتش روزی نهد دست

    بدرّد بر خود از رقّت کفن را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha