کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عذابی چو مهجوری از دوست نیست

    خیال ار تصور کنی اوست، نیست

    و گر تو بر آنی که از روزگار

    سر و کار من بی تو نیکوست ، نیست

    چنان زار شد از نزاری تنم

    که بر استخوانم به جز پوست نیست

    مکن این تصور که مسکین دلم

    بر آن طاق جفت دو ابروست، نیست

    مرا گر برانی به جانت قسم

    که هیچم به جایی ره و روست ، نیست

    وگر بر خیالت گذر میکند

    که خصمی بتر زان دوجا دوست نیست

    وگر نیز گویی که درد مرا

    به جز از وصل تو داروست، نیست

    نزاری مپندار و صورت مبند

    که روزی به نیروی بازوت نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha