کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دریغ عمر که بی روی آن نگار برفت

    در انتظار شد و ایام و روزگار برفت

    سزا همین بود آن را که یار بگذرد

    ولی چه فایده کز دستم اختیار برفت

    به قهستان در، از آرام دل جدا گشتم

    چنان که خون ز دو چشمم هزار بار برفت

    بر اعتماد جگرخواره ای دگر بودم

    خبر رسید که او هم ز سبزوار برفت

    کنار من چه شود گر ز دیده پر خون است

    که این چنین دو دل آرام از کنار برفت

    زمن قرار و شکیب و سکون و صبر به کل

    چو هر دو یار برفتند هر چهار برفت

    چرا به شیفتگی سرزنش کنند مرا

    که دل نماند و جگر خون ببود و یار برفت

    کسیم گفت که او بازخواهد آمد زود

    هنوز شکر کنم گر برین قرار برفت

    نزاریا چه توان کرد با قضا مستیز

    چو بودنی به ضرورت ببود و باید رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha