کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نه بخت با منِ مسکین سری به ره دارد

    نه یارم از منِ بی چاره یاد می آرد

    بیا و بر ورقِ رویِ زعفرانم بین

    که دیده ژاله به رخ بر چو لاله می بارد

    مراد حاصل و من غافل و همین باشد

    سزایِ آن که شبِ وصل شکر نگزارد

    شبِ وصال تو بوده ست قدر و من مدهوش

    خیال مست نباشد چنان که پندارد

    تو در کنار و منی واله از میان رفته

    محبّ چه گونه شود محو اگر نه بسپارد

    توانی از لبِ چون انگبین شفا دادن

    گرم فراق به نیشِ جفا بیازارد

    مجال نیست که رویت به خواب بینم باز

    وگر به چشم درآیی سرشک نگذارد

    به ناز خفته ز خود بی خبر شبانِ دراز

    چه غم خورد که نزاریِ زار می زارد

    ز ژالۀ مژه چشمش چو ابرِ تر دامن

    سوادِ خاکِ قهستان به خون بیاغارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha