به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نه محرمی و نه یاری موافق و دم ساز
غم تو با که خورم با که برگشایم راز
بر آسمان به تضرع گرفتهام همهشب
گهی دو دیده امید و گه دو دست نیاز
دماغ خشک و زبان الکن و قدم مجروح
شبِ دراز و حدیثِ دراز و راهِ دراز
ز بس گره گره و بند بند بر نفسم
ز اندرون به دهن بر نمیبرد آواز
اگر ز واقعهٔ خود نفس زنم بر من
به کفر و زندقه فتوی دهند اهل مجاز
ز چارسوی طبیعت گذر نیابد خام
مگر چو سوختگانش دهند خط جواز
زمام من دگری میکشد نمیدانی
که من به خود نروم در چنین نشیب و فراز
به پای عقل مرو در ولایت عشّاق
مقام شبپره را جای آفتاب مساز
به چکسه پرده به چشمش از آن فروبندند
که طاقت نظر پادشه ندارد باز
نزاریا بنشین بر بساط عشق دلت
به یک ندب همه هستی و نیستی در باز
گرت به بارگه عشق بار مییابد
همین و بس همه در باز تا شود در باز
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.