کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای بی خبر ز دردِ دلِ مهرپرورم

    عیبم مکن که عاشقم آخر نه کافرم

    چون غافلی ز عشق چه دانی که حال چیست

    تو خویشتن پرستی و من عشق پرورم

    صاحب‌نظر چو بنگرد انکار کی کند

    در قامتِ خمیده و در گونهی زرم

    نادیده رویِ دل بر او گویی گرفته اند

    از عکسِ رویش آینه ای در برابرم

    گشتم بر آستان درش همچو خاک پست

    روزی مگر به سهو نهد پای بر سرم

    سر در سرِ هواش کنم تا به رستخیز

    با آبِ روز خاکِ لحد سر برآورم

    گر بنگرند روزِ قیامت ز مهرِ دوست

    بوی وفا دهد همه اجزایِ پیکرم

    تا در وجودِ بی‌ غرضم عشق راه یافت

    زان پس دگر به هستیِ خود باز ننگرم

    بی دیده راهْ بینم و بی سر کلاه‌ْدار

    بنشسته ی رونده و گنگِ سخنورم

    نه نه نه حدِّ مرتبه ی چون منی بود

    بر خود یقینم اَر به نزاری گمان برم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha