کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشا که موسمِ گل بامداد برخیزی

    به باغ باده خوریّ و ز خلق بگریزی

    برو به روز جوانی جهان پیر بخور

    که آن به است که با روزگار نستیزی

    ازین نصیحت بیهوده‌ای فقیه ترا

    چه حاصل است که روغن به ریگ می‌ریزی

    تو نیز هم مکن از عشق احتراز که ذوق

    نباشدت مگر از خویشتن بپرهیزی

    ولی ترا نبود بخت آن که از سرِ شوق

    به دام زلف کمند افکنی برآویزی

    هنوز نقد تمنای دوست‌یابی باز

    پس از قیامت اگر خاک من بپرویزی

    زمانه خاک تو هم عاقبت به پرویزن

    فرو گذارد اگر ماورای پرویزی

    حیل مکن که براق اجل عنان ترا

    چو باد گیرد اگر خود به سیر شبدیزی

    برو دلت به کسی ده ز خویشتن به درآی

    به هرزه چند نشینی و چند برخیزی

    نزاریا چه بلایی به گوشه ا‌ی بنشین

    که عاقبت ز میان فتنه‌ی برانگیزی

    گرین سخن که تو داری برون دهی خونت

    به گردنِ تو مگر نکته درهم آمیزی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha