کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ساقیِ مجلسِ صفا چاره ی ما به چاره ای

    چاره و بس که حالتی نیست جز این و چاره ای

    میر خمار هر چه شد تیره ز من زمان زمان

    می کشد از سپاهِ غم بر سرِ من هزاره ای

    فایض می کده به ما دیر به دیر می رسد

    طیره شده ست در میان کرده ز ما کناره ای

    راتبه مان نمی رسد مَشرِبه مان نمی دهد

    از من و روزگار من تیره شده ست پاره ای

    سوخته ی صبوح را تاب رسیده بر جگر

    روزِ جزا مگر شود واسطه ی کفاره ای

    حَیَّ علی الصَلات من قامتِ ساقیان بود

    زنده شوم چو بر شود بانگ به هر مناره ای

    زهد و ورع مگر نشد هم ره خوی و طبعِ ما

    مختلف اند راستی طالعِ هر ستاره ای

    محتسبِ فراخ رو تنگ‌دلی چه می کند

    حوصله ای فراخ تر بایدش از غراره ی

    بیش مگو نزاریا از حرکاتِ ناقصی

    لاشه خری کجا رسد در عقبِ سواره ای

    می خورد و خورنده را می کند احتسابْ و حدّ

    می زندش که که بر دلش بادزده کناره ای

    هرزه سگانِ بد گمان غیبتِ ما چه می کنند

    باز بگوی ساقیا چاره ی ما به چاره ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha