کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خون شد دل مجروحم در گوشه ی تنهایی

    ای بخت نمی دانم تا کی به سرم آیی

    صبری و دلی باید کز عهده برون آید

    ور نی که تواند کرد از دوست شکیبایی

    آرام نمیگیرد با خویش نمی آید

    تا من چه کنم آخر با این دل سودایی

    ای دوست امانم ده زین ورطه ی نومیدی

    وی بخت خلاصم کن زین محنتِ تنهایی

    این بارم اگر دولت باز آید و بنوازد

    دیگر نکنم هرگز خودبینی و خود رایی

    تسلیم نمی گردم در عالم جمعیت

    این تفرقه باری نیست الّا همه از از مایی

    مسکین تر و عاجز تر از من نبود عاشق

    من خود نکنم هرگز دعویِ توانایی

    ماییم و دلی وین دل از عشق تو بی حاصل

    وین بند چنین مشکل باشد که تو بگشایی

    در چشم نمی آید جز دوست مرا چیزی

    خود غیر نمیگنجد در منظر بینایی

    مه کیست که بارویت در معرض حسن آید

    شب گرد جهان پیما تنها روِ هر جایی

    ای مردمک چشمم از روضه ی بینایی

    بستانِ جمالت را هستند تماشایی

    بی چاره نزاری شد فرتوت و سرآسیمه

    در خانه ز بی یاری در شهر ز بی جایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha