کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب مفارقت و روز هجر و تنهایی

    که را بود به چنین شب دل شکیبایی

    اگرچه از شب دیجور خود گرفته ترست

    ملالت سوزندگانِ شیدایی

    چه سود کان بت یوسف جمالِ بی رحمت

    خبر ندارد از این ماتم زلیخایی

    بسوخت آتش حسرت مرا و قوّت نیست

    که در فراق بنالم ز ناتوانایی

    چگونه بار جدایی کشم به پشتی صبر

    مرا که پشت دو تا میشود ز یکتایی

    همان به است که در کُنج خانه بشینم

    ز دست سرزنش دوستان هر جایی

    به عاقلان نکنم رغبت از ملالت طبع

    خوش است صحبت دیوانگان سودایی

    کنون که توبه شکستم درست میگویم

    چه بیم پرده دری و چه بیم رسوایی

    نزاریا چو شکر میدهی جگر می خور

    که هم شکر خور مایی و هم شکر خایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha