کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هَلاک می‌کندم غصه ی پشیمانی

    به دست خود که کند با خود این به نادانی

    به محنتی شده‌ام مبتلا که رویی نیست

    ره خلاص به دشواری و به آسانی

    بلی سزای من این است و پیش ازین که فلک

    به هر چه کرد و کند نیز هستم ارزانی

    به پایْ مردیِ صبر آن چه بر سرم بگذشت

    ز کافران نپسندند در مسلمانی

    بسوختم منشین ساقیا بزن آبی

    بر آتشِ جگرم تا دمیش بنشانی

    بیار باده به یاد کسی که روشن کرد

    سوادِ چشمِ دلم ز آن جبینِ نورانی

    شبی خیالِ جمالش درآمد از در و گفت

    تویی که صبر برون می‌بری به پیشانی

    کمندِ زلفش اگر دیده‌ای عجب که چنین

    به صبر غرّه نبودی درین پریشانی

    به یک نفس ببرم تا قصاص گاهِ عتاب

    کشان کشانت چون خونیانِ زندانی

    همان دو چشم نزاری که سحر می‌کردند

    به غمزه از پی آشفتگی و فتّانی

    به یک اشارت از هر چه در جهان صبرست

    برآورند فضولی مکن که نتوانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha