حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱۷: هَلاک میکندم غصه ی پشیمانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هَلاک می کندم غصه ی پشیمانی به دست خود که کند با خود این به نادانی به محنتی شده ام مبتلا که رویی نیست ره خلاص به دشواری و به آسانی بلی سزای من این است و پیش ازین که فلک به هر چه کرد و کند نیز هستم ارزانی به پایْ مردیِ صبر آن چه بر سرم بگذشت ز کافران نپسندند در مسلمانی بسوختم منشین ساقیا بزن آبی بر آتشِ جگرم تا دمیش بنشانی بیار باده به یاد کسی که روشن کرد سوادِ چشمِ دلم ز آن جبینِ نورانی شبی خیالِ جمالش درآمد از در و گفت تویی که صبر برون می بری به پیشانی کمندِ زلفش اگر دیده ای عجب که چنین به صبر غرّه نبودی درین پریشانی به یک نفس ببرم تا قصاص گاهِ عتاب کشان کشانت چون خونیانِ زندانی همان دو چشم نزاری که سحر می کردند به غمزه از پی آشفتگی و فتّانی به یک اشارت از هر چه در جهان صبرست برآورند فضولی مکن که نتوانی حکیم نزاری قهستانی