به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بتا بر سرو می گویند خورشید روان داری
بر آن خورشید نرگس با سمن با ارغوان داری
چنین رویی که می گویند می خواهم که بنمایی
عجب دارم من این معجز مگر فی الجمله آن داری
چنان آوازه حسنت گرفت آفاق و انفس را
که هر جا مملکت داری سرش بر آستان داری
مرا هر کس که در کویت ببیند باز می پرسد
که مسکین از کجایی تو بگو تا چند جان داری
به دل داری مگر گفتم قدم خواهی زدن با ما
کنون خود در تو می بینم مقامات جهان داری
اگر صد خون به یک غمزه بریزی کس نمی پرسد
مگر یرلیغ ترخانی ز سلطان ایلخان داری
نزاری را روا داری به زاری در فراق خود
بدان ماند که دور از تو دلی نامهربان داری
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.