کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیک‌بخت است که دارد چو تو یاری و نگاری

    من ندیدم به نکورویی و خوبیِ تو باری

    خرّم آن دل که بود در سر زلفِ تو قرارش

    گرچه در زلفِ پریشانِ تو خود نیست قراری

    یوسفِ مصر گر این روی بدیدی چو زلیخا

    مصر در وجه نهادی عوضِ بوس و کناری

    پادشاهیست گدایی به سرِ کویِ تو کردن

    تا که را دولتِ این کدیه میسّر شود آری

    اتّصالاتِ احبّا چو ز مبداست پس این‌جا

    شاید ار بر پیِ یاری برود خاطرِ یاری

    شد سرم پر ز بخارِ غمِ سودایِ تو آیا

    از میِ لعلِ لبت باز توان کرد بخاری

    بر نه انگیزدم از کویِ تو طوفانِ قیامت

    تا نگویند که از کوی تو برخاست غباری

    راستی دستِ تو آلوده دریغ است به خونم

    جهد کن هان که در انداخته‌ای طرفه شکاری

    صیدِ لاغر چه کشی مرحمتی کن که کم افتد

    چون نزاری به کمندِ تو گرفتار نزاری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha