حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۰۷: نیکبخت است که دارد چو تو یاری و نگاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیک بخت است که دارد چو تو یاری و نگاری من ندیدم به نکورویی و خوبیِ تو باری خرّم آن دل که بود در سر زلفِ تو قرارش گرچه در زلفِ پریشانِ تو خود نیست قراری یوسفِ مصر گر این روی بدیدی چو زلیخا مصر در وجه نهادی عوضِ بوس و کناری پادشاهیست گدایی به سرِ کویِ تو کردن تا که را دولتِ این کدیه میسّر شود آری اتّصالاتِ احبّا چو ز مبداست پس این جا شاید ار بر پیِ یاری برود خاطرِ یاری شد سرم پر ز بخارِ غمِ سودایِ تو آیا از میِ لعلِ لبت باز توان کرد بخاری بر نه انگیزدم از کویِ تو طوفانِ قیامت تا نگویند که از کوی تو برخاست غباری راستی دستِ تو آلوده دریغ است به خونم جهد کن هان که در انداخته ای طرفه شکاری صیدِ لاغر چه کشی مرحمتی کن که کم افتد چون نزاری به کمندِ تو گرفتار نزاری حکیم نزاری قهستانی