کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زبان دراو مکش ای بی بصر به دست درازی

    که پاک سیرت و پاکیزه دامن است و نمازی

    ترا که خوف نبوده ست شوق عشق چه دانی

    ترا که دیده نباشد نظر چه گونه ببازی

    به سر برند به سر عارفان طریق محبّت

    به سرسری نتوان رفت راه عشق و به بازی

    طمع مکن چو می کنی دگران را

    غزای نفس خود اوّل کند مجاهد غازی

    نظر چو بر نتوانی گرفت هم چو من از گل

    ضرورت است که با خار دیده نیز بسازی

    چو عشق دست برآورد سر به عجز نهادی

    تو پس به مرتبه سلطان نیی غلام ایازی

    دمی بیا به خرابات عشق و حالت ما بین

    به شرط آن که قدم در نهی و سرنفرازی

    مباش غرّه به حسن دو هفته ای گل رعنا

    بقا طلب کن از این عمر مستعار چه نازی

    دوای زندگیی کن نزاریا که نمیری

    دواب را بود آخر همین حیات مجازی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha