حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۴۸: زبان دراو مکش ای بی بصر به دست درازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان دراو مکش ای بی بصر به دست درازی که پاک سیرت و پاکیزه دامن است و نمازی ترا که خوف نبوده ست شوق عشق چه دانی ترا که دیده نباشد نظر چه گونه ببازی به سر برند به سر عارفان طریق محبّت به سرسری نتوان رفت راه عشق و به بازی طمع مکن چو می کنی دگران را غزای نفس خود اوّل کند مجاهد غازی نظر چو بر نتوانی گرفت هم چو من از گل ضرورت است که با خار دیده نیز بسازی چو عشق دست برآورد سر به عجز نهادی تو پس به مرتبه سلطان نیی غلام ایازی دمی بیا به خرابات عشق و حالت ما بین به شرط آن که قدم در نهی و سرنفرازی مباش غرّه به حسن دو هفته ای گل رعنا بقا طلب کن از این عمر مستعار چه نازی دوای زندگیی کن نزاریا که نمیری دواب را بود آخر همین حیات مجازی حکیم نزاری قهستانی