کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بامن ای یار ندانم سر یاری داری

    من برآنم همه باری که نداری داری

    اگرت رغبت این خیر بود آن قدرت

    که من دلشده را کار برآری داری

    من به جان در طلب وصل تو الا با من

    هر کجا می نگرم خلوت کاری داری

    با که خوردی می و خلوت به کجا کردی دوش

    در تو پیداست که چشمان خماری داری

    نیست بر مجمر حسن تو بخوری ز وفا

    تو همان شیوه ی خوبان بخاری داری

    من تو را خور نخوانم که تو فردوس منی

    جز وفا جمله ی اوصاف حواری داری

    از فراق تو دریغا که نزاری را نیست

    آن فراغت که تو ازکار نزاری داری

    دوستی کرد و بگفت از سر لطف ای مسکین

    کار زر دارد و همواره تو زاری داری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha