حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۹۹: بامن ای یار ندانم سر یاری داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بامن ای یار ندانم سر یاری داری من برآنم همه باری که نداری داری اگرت رغبت این خیر بود آن قدرت که من دلشده را کار برآری داری من به جان در طلب وصل تو الا با من هر کجا می نگرم خلوت کاری داری با که خوردی می و خلوت به کجا کردی دوش در تو پیداست که چشمان خماری داری نیست بر مجمر حسن تو بخوری ز وفا تو همان شیوه ی خوبان بخاری داری من تو را خور نخوانم که تو فردوس منی جز وفا جمله ی اوصاف حواری داری از فراق تو دریغا که نزاری را نیست آن فراغت که تو ازکار نزاری داری دوستی کرد و بگفت از سر لطف ای مسکین کار زر دارد و همواره تو زاری داری حکیم نزاری قهستانی