به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گر سر و برگ بلای عشق نداری
ور دل و جان از برای عشق نداری
لاف محبت مزن که در ره وحدت
مرتبۀ اولیای عشق نداری
خانه ی جان از وجود خویش بپرداز
ور نه تو خود جای پای عشق نداری
نیستی آگه که در مراتب اکوان
منزل و ماوا و جای عشق نداری
طائر عرشی ولیک در قفس تن
مانده ای چون هوای عشق نداری
تا سر خود باشدت مده به تکلف
دست به پیمان که پای عشق نداری
همچو جعل گرد خویش گرد و ز گلزار
دور که بوی صبای عشق نداری
رو که به بازار اتحاد نزاری
هیچ متاعی بهای عشق نداری
تا متمکن به حبس خانه ی عقلی
راه به دولت سرای عشق نداری
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.