کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم بر آتشِ هجران بسوخت زار اندوه

    رخم به خونِ جگر کرد لاله‌زار اندوه

    ز دست عشوه هنوزم نداده بود خلاص

    فکند بازم در پایِ انتظار اندوه

    نه ممکن است که بی‌پای‌مردیِ شبِ وصل

    مرا برون کند از دستِ روزگار اندوه

    ز دستِ دل چه کنم کارِ من به جان آمد

    ز بس که دست و دلم می‌برد ز کار اندوه

    اگر فراقم ازین دست پای بردارد

    برآورد ز دل و جانِ من دمار اندوه

    به لب برآورد از حقّه بدن جانم

    به دستِ شعبده هر دم هزار بار اندوه

    نه بر مشاهده ی طلعتِ تو در حلقم

    زقوم و زهر کند جامِ خوش‌گوار اندوه

    چو از میان تو گویم چراست آن که مرا

    ز سیلِ چشم چو جیحون کند کنار اندوه

    نماز شامِ غریبان قیامتی دگرست

    قیاس کن چه کند در شبانِ تار اندوه

    مدارِ عشق نباشد نزاریا بر هجر

    به کامِ دل بسی عاقبت مدار اندوه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha