کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بازم افتاد دلِ ممتحن اندر تابی

    از غم ماه‌جبینی شده‌ام مهتابی

    باز از آشوبِ جهانی که نمی‌یارم گفت

    قصّه‌ ای دارم و دارد صفتش اطنابی

    جفت ابروش که طاق است چو دیدم گفتم

    قبله ی خویش توان کرد چنین محرابی

    دوش بنمود به من گیسو و گفتم به حکیم

    کس پریشان‌تر ازین گفت نبیند خوابی

    خود چه گویم ز دهانش که چو من تشنه بسی

    جان بدادند و از آن چشمه نخوردند آبی

    گو چنین باش بقا باد غمِ هجران را

    گر میسّر نشود وصل به هیچ اسبابی

    بی‌نهایت نبود هیچ بدایت الّا

    قلزمِ عشق که آن را نبود پایابی

    عاشقی بیش جگر خوردن و جان کندن نیست

    گر همه حیف و جفایی بود از بوّابی

    مهلتی باید و عمری که نزاری شرحی

    باز گوید که چه‌ها می‌کشد از هر بابی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha