کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    این منم خود را چنین در دست غم بگذاشته

    پای مال محنت و جور و ستم بگذاشته

    دل به غربت داده و آرام جان در انتظار

    عهد او بشکسته و شرط قدم بگذاشته

    قصه دردی از او هر شب صبا آرد به من

    حرف پنهان کرده و نقش قلم بگذاشته

    دیده باشی نیک بختان ریاضت دیده را

    از پی اسلام تعظیم صنم بگذاشته

    گر صنم آن است من خواهم پرستش کردنش

    ملت و اسلام را بینی به هم بگذاشته

    هر زمان جانی دگر بخشد رقیبان را حبیب

    از وجود خویش ما را در عدم بگذاشته

    عشق را فرمود تا بنمود قلب ما به خلق

    عقل را حیران چو سکه بردرم بگذاشته

    لشکر سودا به غوغا بر سد ما تاخته

    در میان خلق ما را چون علم بگذاشته

    این نه شرط دوستی باشد که دل بازش دهد

    چون نزاری هم دمی را در ندم بگذاشته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha