به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
خراب کرده ی چشمان پر خمار توام
به هم برآمده از زلف تاب دار توام
به چشم مرحمت ای دوست یک کرشمه که دل
ز دست شد ز سر دست پر نگار توم
شبان تا به سحر در میان خون گردم
مگر شبی که میسر شود کنار توم
همین بسم که به فتراک خویش بربندی
اگر سمینم اگر لاغرم شکار توم
از آن زمان که دلم بردی و ندادم جان
ز بس خجالت و تشویر شرمسار توم
منم که گر همه عالم به دشمنی یک روی
به روی کار بر آیند دوست دار توام
هزار بارم اگر بفکنی و برداری
همان نزاری شوریده روزگار توام
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.