به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چنان آرزومندِ دیدارِ اویم
که جان میرسد بر لب از آرزویم
چه ها میرسد بر سر از دستِ هجر
به نامحرم این قصه چون باز گویم
از آن گه که محرومم از رویِ خوبش
فرو میرود اشکِ حسرت به رویم
شبی سدره از ژالهی ارغوانی
به خون صفحهی ارغوانی بشویم
اگر چه بمردم ز هجران ولیکن
عرق چین او زنده دارد به بویم
چو کحل الجواهر کشم در دو دیده
غباری گر آرند از آن خاک کویم
به جز جامِ می غم گساری ندارم
اگر چند سر در کش از عیب گویم
من و کوزهی راح گو سنگ طعنه
به هم در شکن توبهی چون سبویم
نزاری شکیبایی از می ندارد
زِ من کی شود باز دیرینه خویم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.