کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر بدانی که من از عشقِ که‌ام زار چنین

    نکنی بر منِ دل‌سوخته انکار چنین

    تو ندانی که مرا با که سر و کار افتاد

    که برفته‌ست دل و دستِ من از کار چنین

    نه که من رسمِ محبّت به جهان آوردم

    کاین همه ولوله برخاست به یک‌بار چنین

    تا نیفکند مژه بخیۀ اشکم بر روی

    عشقِ من فاش نشد بر سرِ بازار چنین

    با صبا گفتم اگر هیچ مجالت باشد

    گو مرا ضایع و محروم بمگذار چنین

    تو به جامِ می و عشرت شده مشغول چنان

    من به دستِ غم و اندوه گرفتار چنین

    آخر ای اهل نشست از سببی خالی نیست

    که ز من دل‌بر برخاسته بیزار چنین

    هیچ‌ افسرده ندارد غمِ من تا گوید

    چون به سر می‌بری ای سوخته بی‌یار چنین

    از نزاری‌ِ به زاری همه بیزار شدند

    که چرا عاشقِ بی‌وقت شدی زار چنین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha