کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا نگویی تو ندانم که چه باید کردن

    هر چه گویی بنهم حکم قضا را گردن

    به تو دادیم همه جان و جهان و دل و دین

    جان به نوباوه نشاید سوی جانان بردن

    ای همه شادی جان ها به جمال رخ تو

    غم بیهوده از این پس نتوانم خوردن

    روی در روی جمال تو کنم بی من و ما

    حق تسلیم چه باشد به محق بسپردن

    من دگر در خودی خود نتوانم پیوست

    خارج عقل بود دشمن جان پروردن

    ترک دل داری و دل دوستی خود کردیم

    تا نباید دلی از بهر دلی ازردن

    با تو دارم همه الا به تو ام رویی نیست

    فطرت است این نتوانم متبدل کردن

    نتوانم رقم دوستی از لوح ازل

    به خیالات ز آیینه ی جان بستردن

    وقت بخشایش اگر دست نزاری گیری

    دولت آن است که در پای تو باید مردن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha