کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر باز میسّر شودم رویِ تو دیدن

    جان پیش کشم تا به کی از جور کشیدن

    طاقت برسیده‌ست ز طوفانِ فراقم

    فریاد ز من وز تو به فریاد رسیدن

    بر من چه ملامت اگرم طاقتِ آن نیست

    کز کوی تو باید به سفر راه بریدن

    گویند که چون یارِ تو بسیار توان یافت

    آری همه جا هست بباید طلبیدن

    سهل است بریدن سرِ عشّاق به شمشیر

    لیکن نتوانند ز احباب بریدن

    رویی دگرم نیست به جز راه سپردن

    کاری دگرم نیست به جز دست گزیدن

    خون خوردن و جان کندن و دل‌سوخته بودن

    سهل است بر امیدِ ملاقات تو دیدن

    بی‌روی‌ تو آرام نمی‌بودم و اکنون

    خرسندم از آوازه‌ی نامِ تو شنیدن

    خوش باش نزاری که ز عشّاق خوش آید

    نالیدن و بر دل زدن و جامه دریدن

    چون بی‌دل و بی‌هوشی اگر می نخوری به

    آتش به همه حال برآید ز دمیدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha