کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فرو شده است به گل باز تا کمر پایم

    بر آر عقل بیا گو از ین خطر پایم

    از این وحل به حیل نیست روی استخلاص

    کمند زلف تو هم برکشد مگر پایم

    خوش است عالم آشفتگی دریغ که نیست

    سلاسل سر زلفت نهاده بر پایم

    به هر کجا که قدم می نهم مگر گویی

    به زیر آتش تیزست وز زبر پایم

    ز بس که خون دل و دیده ریختم بر خاک

    به احتیاط به کویت کند گذر پایم

    بر آستانه ملازم شود چو از در تو

    امید نیست که جایی دگر شود پایم

    گرم به شادی رویت وصال دست دهد

    به زینهار در افتد غم تو در پایم

    مرا فقیر مدان کز نثار چشم من است

    همیشه بر سر گنجینه ی گهر پایم

    اگر چه نیست برآورده ی قضا دستم

    و گر چه هست فرو بسته ی قدر پایم

    مگو نزاری عاشق چه مرد عشق من است

    که در وفای تو قطبی ست معتبر پایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha