به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دلم ببرد و قرارم برفت و معذورم
که کرد مستِ خراب آن دو چشمِ مخمورم
بتی که در طلبِ وصلِ او چو مدهوشان
گرم سر و دل و ترتیب نیست معذورم
مقرّرست به نزدیکِ عاقلانِ جهان
که من چو مردمِ دیوانه از خرد دورم
ز تابِ مهر چنانم تبِ فراق بسوخت
که زارتر ز جگرتفتگانِ محرورم
به صد شکنجه برآید ز اندرون نفسم
که زیرِ بارِ محبّت همیشه رنجورم
به آفتاب نیارم نگاه کرد از آنک
نظر به هر چه کنم ناظر است منظورم
صنم پرستم و الحمدلله از سرِ جهل
نه چون مقلّدِ دنیاپرستِ مغرورم
دلم سیاه شد از ظلمتِ شبِ هجران
که همچو سایه جدا اوفتاده از نورم
نه سهو رفت که از اقتباسِ نورِ خیال
شود چو روز منوّر شبانِ دیجورم
گرم به نور اشارت کنند وگر به ظُلَم
به هر طریقه که فرمان دهند مامورم
به حکمِ عشق کمین بندهام نزاری نام
اگر به مرتبه در ملکِ شاه دستورم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.