کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو باز کرد سر درج پرگهر چشمم

    هزار چشمه روان میشود ز هر چشمم

    ز تفّ سینه بسوزد دم صبا نفسم

    ز ابر دیده بپوشد ره نظر چشمم

    ز بس ستاره که شب در کنار می ریزد

    گمان برم که سپهر آمده ست در چشمم

    شود چو بحر کنارم ز گریه مالامال

    چنان که موج زند آب دیده بر چشمم

    زهاب دیده ز یک چشم می رود بیرون

    زلال مشربه ی جان از آن دگر چشمم

    حیات مردمک دیده را چو ضعفی داشت

    غذاش کرد ز پالوده ی جگر چشمم

    کند به تیر مژه دفع خواب هر ساعت

    به خیره بر سر آب افکند سپر چشمم

    حیا نمی کند از روی خلق و معذور است

    چنین که خیره شده ست از جمال خور چشمم

    مرصعّات مگر زاده ی دو چشم من است

    از آن همیشه بمانده ست در گهر چشمم

    رقیب گفت نزاری سرت نمی باید

    نظر به روی نکو می کند مگر چشمم؟

    نظر ز غمزه ی ترکانه برنخواهم داشت

    اگر کنند به گزلک ز سر به در چشمم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha