کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روزها شد که برفتی و به خدمت نرسیدم

    هیچ کافر مَکَشاد آن چه من از هجر کشیدم

    چه نویسم که چه آمد بر سرم تا تو برفتی

    چه ملامت که نبردم چه قیامت که ندیدم

    آفتابی تو و چون ذرّه سرآسیمه بماندم

    در پَی ات بس که بلافایده چون سایه دویدم

    در کشیدم ز همه خلقِ جهان سر به خجالت

    که به دعوی زهمه خلق جهانت بگزیدم

    لاجرم هر که به من می رسد انگشتِ ملامت

    می کشد در من ازین زهرِ ملامت که چشیدم

    هم چنان در سرم آشوبِ تمنّایِ وصال است

    تا نگویی که به کلّی ز تو امیّد بریدم

    مِهرِ دیرینه محال است که ازجان به در آید

    سخنِ معتبرست این مثل از هر که شنیدم

    هرگز اندیشه نکردم ز سرِ دستِ چو سیمت

    که به غیرت سرِ انگشتِ تحیّر نگزیدم

    عاقبت رفتی و پیوند بریدی ز نزاری

    من هم از اوّلِ عهد آخرِ این کار بدیدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha