به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
کجا شدی که فراتر نمی شوی ز مقابل
چه غایبی که چنین حاضری به شکل و شمایل
درونِ خانۀ چشمی کدام حاضر و غایب
مقیمِ سینۀ تنگی کدام خارج و داخل
به تن جدایم و جانم به خدمتِ تو ملازم
به شخص دورم و دستم به گردنِ تو حمایل
ملازمِ تو وجودم نه حاضرست و نه غایب
مصاحبِ تو دلم در مراحل است و منازل
مگر به بحرِ فراقت به بادبانِ تضرّع
رسد هر آینه این کشتیِ امید به ساحل
وگرنه درد و دریغا که روزگارِ گرامی
به هرزه می گذرد وز دریغ و درد چه حاصل
چه حاجت است که من حالِ خویش بازنمایم
سرشک دیده بگوید که روشن است دلایل
ز دستِ عشق همه عمر هیچ کار نکردم
که لایق است و پسندیده پیشِ مردمِ عاقل
مرادِ طالبِ او در مشاهده ست وگرنه
به یک نظر متصرّف کند مجاهده باطل
بهانه در رهِ مجنون محبّت است و از آن جا
غرض تفرّجِ لیلیست در طوافِ قبایل
نزاریا تو و شوریدگی و رندی و مستی
که خویِ عشق به دیوانگیست راغب و مایل
گمان مبر که دگر باره عقل گِردِ تو گردد
وگر به شعبده بر گردنش نهند سلاسل
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.