کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شبانِ تا به سحر گردِ شهر می گردم

    کسی نکرد ازین بی خودی که من کردم

    به اختیار گدا دل به پادشاه دهد

    به دستِ خود چه بلا با سر خود آوردم

    غم نمی خورد آن کس که در محبّتِ او

    هزار شربتِ خونابۀ جگر خوردم

    به دشمنم چه توقّع که بی گناه از دوست

    نمی کنم گله امّا بسی بیازردم

    خجل نمی شوم از طعنۀ فسرده دلان

    به زمهریر نمی باشدی عجب سردم

    دلی چو آهن و چشمی چو سنگ می نگرید

    که زخمِ تیرِ ملامت نمی کند دردم

    به بازداشتن از کویِ دوست رغمِ مرا

    رقیب دعویِ دفعی دگر کند هر دم

    مگر وقوف ندارد که من به خلوتِ او

    چنان روم که نبیند مگر صبا گردم

    مخالفان به جفا گر مبالغت بکنند

    اگر وفا نکنم عهدِ دوست نامردم

    نمی توانم از او بازگشت اگر کارم

    به جان رسد که به خونِ دلش بپروردم

    به اعتقاد نزاری که بر نگردم ازو

    وگر رضا دهد از اعتقاد برگردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha