کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یادِ آن کس که نرفته ست دمی از یادم

    شادیِ جان کسی کز غم او دل شادم

    نازنینی که اگر سرو چو گل در قدمش

    می فتد می رود از پیش که من آزادم

    آشتی می کند و جنگ ز سر می گیرد

    ناشنو می کند و می شنود فریادم

    گر به دیدارِ من آید بکشم در پایش

    جانِ شیرین که چو فرهاد فدایش بادم

    یک نظر کردم و در دستِ ملامت ماندم

    یک قدم رفتم و در دامِ بلا افتادم

    خود قضا را نظرم بر طرفی می افتد

    که دلم می رود ار دیده ز هم بگشادم

    غمِ فرزندِ کسان چند خورم واویلاه

    تا من از مادرِ فطرت به چه طالع زادم

    تا چرا منع همی کرد ز مطرب پدرم

    تا چرا چنگ نیاموخت مرا استادم

    جگرم خون شد و باطن به کسی ننمودم

    ظاهرش آن که ز سر شیفتگی بنهادم

    ایّها النّاس چه حاصل ز نصیحت کردن

    که ازین گوش بدان می گذرد چون بادم

    چند گویند نزاری بنه از سر سودا

    هر چه آید به سرم تن به قضا در دادم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha